••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان حضرت هارون در قرآن

*و هنگامي که موسي خشمگين و بسيار اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشيناني برايم بوديد، آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد  و الواح را افکند و سر برادرش را گرفت او را به سوي خود مي کشيد. [هارون] گفت: اي فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و باگروه ستمکاران قرار مده.

*گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترين مهرباناني.
*آن گاه پس از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تکبّر ورزيدند و آنان گروهي گنهکار بودند.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، برگرداني و قدرت و حکومت در اين سرزمين براي شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ايمان نمي آوريم!
*و به موسي و برادرش وحي کرديم که خانه هايي در سرزمين مصر براي قوم خود فراهم آوريد، و خانه هايتان را روبروي هم قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را مژده ده.
*فرمود: دعاي شما دو نفر پذيرفته شد؛ بنابراين پابرجا و استوار باشيد واز روش کساني که جاهل و نادانند، پيروي نکنيد.
*و از رحمت خود برادرموسي، هارون را که داراي مقام پيامبري بود، به او بخشيديم.
*يقيناً به موسي و هارون جداکننده و نور و مايه يادآوري براي پرهيزکاران عطا کرديم.
*همانان که در پنهاني از پروردگارشان مي ترسند و از قيامت هم بيمناکند.
*سپس موسي و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلي روشن فرستاديم،به سوي فرعون و سران و اشراف قومش، پس تکبّر ورزيدند؛ و آنان قومي برتري جو بودند.
*و گفتند: آيا به دو بشري که مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالي که قوم آن دو بردگان ما هستند؟
*در نتيجه هر دو را تکذيب کردند و از هلاک شدگان شدند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار و کمک قرار داديم.
*پس گفتيم: هر دو به سوي گروهي که آيات ما را تکذيب کردند، برويد.در نتيجه آنان را به شدت درهم کوبيده و هلاک کرديم.
*[موسي]گفت: پروردگارا! به راستي مي ترسم مرا تکذيب کنند، و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست هارون نيز رسالت ده 
*[موسي گفت]و آنها بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند.گفت: اين چنين نيست پس شما دو نفر معجزات ما را ببريد که يقيناً ما همراه شما شنونده هستيم 
*بنابراين خود را به فرعون برسانيد و بگوييد: يقيناً ما فرستاده پروردگار جهانيانيم.
*و به راستي ما به موسي و هارون نعمت داديم،
*و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
*و آنان را ياري داديم در نتيجه پيروز شدند،
*و هر دو را کتاب بسيار روشنگر عطا کرديم،
*وبه راه راست هدايتشان نموديم،
*و در ميان آيندگان براي هر دو نفر نام نيک به جا گذاشتيم.
*سلام بر موسي و هارون.
*ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،






 
+ نوشته شده در چهار شنبه 21 شهريور 1397برچسب:قرآن,داستان,حضرت هارون,حضرت موسی,برادر موسی,جانشین موسی,فرعون,سران قوم,سرزمین,مصرنماز,معجزه,کتاب روشنگر,تورات, ساعت 12:47 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت موسی و فرعون - سرزمین مصر در قرآن

*اهل کتاب از تو مي خواهند که از آسمان، کتابي براي آنان نازل کني، البته از موسي بزرگ تر از آن را خواستند، و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده. پس آنان را به کيفر ستمشان صاعقه فرو گرفت. باز پس از آنکه دلايل روشن براي آنان آمد، گوساله را به عنوان معبود گرفتند، و ما از اين گذشتيم و به موسي برهاني روشن و قدرتي آشکار داديم.

*و کوه طور را به سبب پيمانشان برفرازشان برافراشتيم، و به آنان گفتيم: با تواضع و فروتني و سجده کنان، از دروازه درآييد. و به آنان گفتيم: روز شنبه تجاوز نکنيد. و از آنان پيماني محکم و استوار گرفتيم.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.و به پيامبراني که سرگذشت آنان را پيش از اين براي توگفتيم، و پيامبراني که سرگذشتشان را براي تو حکايت نکرده ايم. و خدا با موسي به صورتي ويژه و بيواسطه سخن گفت.
*و چنين بود كه موسى به قومش گفت اى قوم من، نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد كه در ميان شما پيامبرانى برانگيخت و شما را پادشاه ساخت، و به شما چيزهايى بخشيد كه به هيچ‏كس از جهانيان نداده است‏.
*اى قوم من وارد سرزمين مقدسى شويد كه خداوند برايتان مقرر داشته است، و پشت مكنيد كه زيانكار خواهيد شد.گفتند: اي موسي! مسلماً در آنجا مردمي زورگو و ستم گر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمي شويم تا آنان از آنجا بيرون روند، پس اگر از آنجا بيرون روند البته ما وارد خواهيم شد.دو نفر از مرداني كه از خدا مي‏ترسيدند و خداوند به آنها نعمت داده بود گفتند شما وارد دروازه شهر آنان شويد هنگامي كه وارد شديد پيروز خواهيد شد و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد.گفتند: اي موسي! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد، پس تو و پروردگارت برويد بجنگيد که ما در همين جا نشسته ايم.گفت: پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلطي ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدکار جدايي انداز.فرمود: اين سرزمين مقدس  تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول اين مدت در زمينِ سرگردان خواهند بود، پس بر اين گروه نافرمان وبدکار غمگين مباش.
*آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، چرا که گفتند: خدا بر هيچ بشري چيزي نازل نکرده. بگو: کتابي را که موسي آورده چه کسي نازل کرده؟ کتابي که براي مردمْ نور و هدايت است، شما آن را در طومارهاي پراکنده قرار مي دهيد، بخشي از آن را آشکار مي کنيد و بسياري از آن را پنهان مي داريد و حال آنکه حقايقي که نه شما مي دانستيد و نه پدرانتان به شما آموخته شد. بگو: خدا، سپس آنان را رها کن تا در باطل گويي و خرافاتشان بازي کنند.
*سپس به موسي کتاب داديم براي اينکه  بر آنان که نيکي کردند کامل کنيم، و براي اينکه همه احکام و معارفي که مورد نياز بني اسرائيل بود، تفصيل و توضيح دهيم و براي اينکه هدايت و رحمت باشد تا به ديدار پروردگارشان ايمان آورند.
*سپس بعد از پيامبران گذشته موسي را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم؛ ولي آنان به آن آيات ستم ورزيدند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدين و تبهکاران چگونه بود؟
* وموسي گفت: اي فرعون! يقيناً من فرستاده اي از سوي پروردگار جهانيانم.
*سزوار است که درباره خدا سخني جز حق نگويم. بي ترديد من دليلي روشن از سوي پروردگارتان براي شما آورده ام، و بني اسرائيل را با من روانه کن.
*گفت: اگر از راستگوياني چنانچه معجزه اي آورده اي آن را ارائه کن.پس موسي عصايش را انداخت، پس به ناگاه اژدهايي آشکار شد.
*و دستش را از گريبانش بيرون کشيد که ناگاه دست براي بينندگان سپيد و درخشان گشت.
*اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً اين جادوگري داناست.مي خواهد شما را از سرزمينتان بيرون کند؛ اينک چه رأي و نظري مي دهيد؟گفتند: او و برادرش را به تأخير انداز و نيروهاي گردآورنده را به شهرها روانه کن.تا هر جادوگري دانا را به نزد تو آورند.و جادوگران نزد فرعون آمدند گفتند: آيا اگر پيروز شويم، حتماً براي ما پاداش و مزد قابل توجهي خواهد بود؟گفت: آري، و يقيناً از مقرّبان خواهيد بود.
*جادوگران گفتند: اي موسي! يا تو بينداز، يا اينکه ما مي اندازيم.گفت: شما بيندازيد. هنگامي که انداختند، چشم هاي مردم را جادو کردند و آنان را سخت ترساندند، و جادويي بزرگ و شگفت آور به ميان آوردند.
*و به موسي وحي کرديم: عصايت را بينداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعيد! پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران انجام مي دادند، باطل و پوچ گشت.پس در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خواري بازگشتند.و جادوگران به سجده درافتادند.گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم، پروردگار موسي و هارون.فرعون گفت: آيا پيش از آنکه من به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلماً اين توطئه و نيرنگي است که در اين شهر برپا کرده ايد تا مردمش را از آن بيرون کنيد، ولي به زودي خواهيد دانست.قطعاً دست ها و پاهايتان را يکي از چپ و يکي از راست جدا مي کنم، سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.گفتند: ما به سوي پروردگارمان بازمي گرديم.و تو ما را جز به اين سبب به کيفر نمي رساني که ما به آيات پروردگارمان هنگامي که به سوي ما آمد، ايمان آورديم.پروردگارا! صبر و شکيبايي بر ما فرو ريز و ما را در حالي که تسليم باشيم، بميران.
*اشراف و سران قوم فرعون گفتند: آيا موسي و قومش را رها مي کني تا در اين سرزمين فساد و تباهي کنند و تو و معبودهايت را واگذارند؟ گفت: به زودي پسرانشان را به صورتي وسيع و گسترده به قتل مي رسانيم و زنانشان را زنده مي گذاريم و ما بر آنان چيره و مُسلّطيم.
*موسي به قومش گفت: از خدا ياري بخواهيد، و شکيبايي ورزيد، يقيناً زمين در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي بخشد، و سرانجام نيک، براي پرهيزکاران است.
*گفتند: پيش از آنکه تو نزد ما بيايي شکنجه و آزار شديم، و نيز پس از آنکه آمده اي. گفت: اميد است که پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند، و شما را در اين سرزمين، جانشين گرداند، پس بنگرد که شما چگونه عمل مي کنيد؟
*و فرعونيان را به قحطي و خشکسالي هاي متعدد و کمبود بسيار شديدِ بخشي از محصولات دچار نموديم تا متذکّر شوند.
*پس هنگامي که رفاه و نعمت به آنان روي مي کرد، مي گفتند: اين به سبب خود ماست، و چون گزند و آسيبي به آنان مي رسيد، به موسي و همراهانش فال بد مي زدند؛ آگاه باشيد که  علت شومي و نحوست فرعونيان نزد خداست، ولي بيشترشان نمي دانند.
*فرعونيان گفتند: هر چه را به عنوان معجزه براي ما بياوري تا به وسيله آن ما را جادو کني به تو ايمان نمي آوريم.
*پس ما توفان و هجوم ملخ و شپش و قورباغه و آلوده شدن وسايل زندگي را به خون که عذاب هاي گوناگوني بود به سوي آنان فرستاديم، باز هم تکبّر و سرکشي کردند و گروهي مجرم و گناهکار بودند.
*و هرگاه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: اي موسي! پروردگارت را به پيماني که با تو دارد براي ما بخوان که اگر اين عذاب را از مابرطرف کني يقيناً به تو ايمان مي آوريم و بني اسرائيل را با تو روانه مي کنيم.
*پس هنگامي که عذاب را تا مدتي که آنان به پايان مهلت آن مي رسيدند از ايشان برطرف کرديم، به دور از انتظار پيمانشان را مي شکستند.
* نهايتاً به سبب اينکه آيات ما را تکذيب کردند، و از آنها غافل و بي خبر بودند، از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان کرديم.
*و به آن گروهي که همواره ناتوان و زبونشان شمرده بودند، نواحي شرقي و غربي آن سرزمين را که در آن  برکت قرار داده بوديم، بخشيديم؛ و وعده نيکوتر و زيباتر پروردگارت بر بني اسرائيل به صبري که کردند تحقّق يافت، و آنچه را که همواره فرعون وفرعونيان و سايه بان هاي خوش نشين مي افراشتند، نابود کرديم.
* و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم؛ پس به گروهي گذر کردند که همواره بر پرستش بت هاي خود ملازمت داشتند، گفتند: اي موسي! همان گونه که براي آنان معبوداني است، تو هم براي ما معبودي قرار بده!! موسي گفت: قطعاً شما گروهي هستيد که جهالت و ناداني مي ورزيد.بي ترديد آنچه اينان در آن قرار دارند نابود شده و فاسد است، و آنچه همواره انجام مي دهند، باطل و بيهوده است.گفت: آيا غير خدا را به عنوان معبود برايتان طلب کنم؟ در حالي که اوست که شما را بر جهانيان برتري داد.
* و هنگامي را که شما را از فرعونيان نجات داديم، هم آنان که شما را به سخت ترين صورت شکنجه مي کردند،پسرانتان را مي کشتند، و زنانتان را زنده مي گذاشتند، و براي شما در اين آزمايشي بزرگ از سوي پروردگارتان بود.
*و با موسي سي شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب کامل کرديم، پس ميعادگاه پروردگارش به چهل شب پايان گرفت، و موسي به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و به اصلاح برخيز و از راه و روش مفسدان پيروي مکن.
*زماني که موسي به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وي سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! جمال با کمال ذات بي نهايتت را بنماي تا تو را بنگرم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهي ديد، ولي به اين کوه بنگر اگر بر جاي خود ثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهي ديد. چون پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را متلاشي نمود و موسي بي هوش شد، پس هنگامي که به هوش آمد گفت: تو منزّهي به سويت بازگشتم، و من نخستين باور کننده هستم.
*فرمود: اي موسي! من تو را به پيام هايم و به سخن گفتنم با تو بر همه مردم برگزيدم؛ پس آنچه را به تو دادم، دريافت کن،و از سپاس گزاران باش.
* و براي او در الواح از هر چيزي پندي و براي هر چيزي سخني روشن نوشتيم؛ پس آن را با قدرت دريافت کن، و قوم خود را فرمان ده که آن را به نيکوترين صورت دريافت کنند به زودي سراي فاسقان را به شما نشان مي دهم.
*و قوم موسي پس از او ، از زيورهاي خود مجسمه گوساله اي ساختند که صداي گاو داشت! آيا نمي ديدند که آن مجسمه با آنان سخن نمي گويد و آنان را به راهي هدايت نمي کند؟! آن را گرفتند و از ستمکاران بودند.و هنگامي که به شدت پشيمان شدند و دانستند که قطعاً گمراه شده اند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نکند و ما را نيامرزد، يقيناً از زيانکاران خواهيم بود.
*و هنگامي که موسي خشمگين و بسيار اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشيناني برايم بوديد، آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد ؟و الواح را افکند و سر برادرش را گرفت او را به سوي خود مي کشيد.  گفت: اي فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و باگروه ستمکاران قرار مده.
*گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترين مهرباناني.
*بي ترديد کساني که گوساله را گرفتند، به زودي خشمي سخت از پروردگارشان، و خواري و ذلتي در زندگي دنيا به آنان خواهد رسيد؛ و اين گونه دروغ بافان را کيفر مي دهيم.و آنان که مرتکب بدي ها شدند، سپس بعد از آن توبه کردند، وايمان آوردند يقيناً پروردگارت پس از آن بسيار آمرزنده و مهربان است.
*وهنگامي که خشم موسي فرو نشست، الواح را برگرفت، و در نوشته هايش براي کساني که از پروردگارشان مي ترسند، هدايت ورحمت بود.
*موسي از ميان قومش هفتاد مرد را براي ميعادگاه ما بر گزيد؛ پس هنگامي که آن زلزله شديد نابود کننده، آنان را فرا گرفت، گفت: پروردگارا! اگر مي خواستي مي توانستي همه آنان و مرا پيش از اين هلاک کني آيا ما را به خاطر گناهي که سبک مغزانمان مرتکب شدند، هلاک مي کني؟ اين چيزي جز آزمايش تو نيست، هر که را بخواهي گمراه مي کني، و هر که را بخواهي هدايت مي نمايي، تو سرپرست و ياور مايي، ما را بيامرز و به ما رحم کن که تو بهترين آمرزندگاني.
*و براي ما در اين دنيا و آخرت، نيکي مقرّر کن که ما به سوي تو بازگشته ايم. خدا فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم مي رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودي آن را براي کساني که مي پرهيزند و زکات مي پردازند و به آياتم ايمان مي آورند، مقرّر و لازم مي دارم.
*و از قوم موسي گروهي هستند که مردم را با حق هدايت مي کنند و به درستي و راستي داوري مي نمايند.
*آن گاه پس از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تکبّر ورزيدند و آنان گروهي گنهکار بودند.
*پس هنگامي که حق از نزد ما به سويشان آمد، گفتند: مسلماً اين جادويي است آشکار.موسي گفت: آيا درباره حق هنگامي که به سويتان آمد، مي گوييد: آيا اين جادوست؟ زيرا جادوگران پيروز نمي شوند.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، برگرداني و قدرت و حکومت در اين سرزمين براي شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ايمان نمي آوريم!
*و فرعون گفت: هر جادوگر دانا و زبردستي را نزد من آوريد.چون جادوگران آمدند، موسي به آنان گفت: آنچه را بر افکندن آن مصمم هستيد، بيفکنيد.
*پس هنگامي که افکندند، موسي گفت: آنچه را در اين صحنه آورديد، جادوست؛ مسلماً خدا آن را به زودي باطل مي کند، قطعاً خدا، کار مفسدان را به سامان نمي آورد.
*و خدا حق را با دلايل و معجزاتش ثابت و پابرجا مي کند، گرچه گنهکاران خوش نداشته باشند.
*پس کسي به موسي ايمان نياورد، مگر فرزنداني از قومش آن هم با ترسي از فرعون و اشراف و سران قوم خودشان که مبادا فرعونيان آنان را شکنجه و عذاب دهند؛ و مسلماً فرعون در سرزمين مصر برتري خواه، و از اسراف کاران بود.
*و موسي گفت: اي قوم من! اگر به خدا ايمان آورده ايد، پس بر او توکل کنيد اگر از تسليم شدگان هستيد.
*پس گفتند: ما فقط بر خدا توکل کرديم. پروردگارا! ما را دستخوش شکنجه و عذاب ستمکاران قرار مده.و ما را به رحمتت از گروه کافران رهايي ده.
*و به موسي و برادرش وحي کرديم که خانه هايي در سرزمين مصر براي قوم خود فراهم آوريد، و خانه هايتان را روبروي هم قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را مژده ده.
*و موسي گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگي دنيا زيور و زينت و اموال داده اي که از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دل هايشان را سخت گردان که ايمان نياورند تا آنکه عذاب دردناک را ببينند.
* فرمود: دعاي شما دو نفر پذيرفته شد؛ بنابراين پابرجا و استوار باشيد واز روش کساني که جاهل و نادانند، پيروي نکنيد.
*وبني اسرائيل را از دريا گذرانديم، پس فرعون و لشکريانش آنان را از روي ستم وتجاوز دنبال کردندتا هنگامي که بلاي غرق شدن، او را فروگرفت، گفت: ايمان آوردم که هيچ معبودي جز همان که بني اسرائيل به او ايمان آوردند، نيست و من از تسليم شدگان هستم.
*همانا موسي را با نشانه هاي خود و برهاني روشن فرستاديم،به سوي فرعون و اشراف و سرانِ او، ولي از فرمان فرعون پيروي کردند، در حالي که فرمان فرعون راهنماي به سوي سعادت و خوشبختي نبود.
*[فرعون]روز قيامت پيشاپيش قومش مي رود، پس آنان را به آتش درمي آورد، و بد نصيب و سهمي است که در آن وارد مي شود.
*و در اين دنيا و روز قيامت به لعنتي بدرقه شدند بد عطيه اي است که به آنان مي دهند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، پس در آن اختلاف شد، و اگر از سوي پروردگارت مهلتي براي انسان تا اجل معينش مقدر نشده بود، يقيناً ميانشان داوري شده بود و اين يهودي ها درباره تورات در ترديدي آميخته با بدگماني اند.
* و يقيناً پروردگارت اعمال همه آنان را کامل و تمام پرداخت خواهد کرد؛ زيرا او به آنچه انجام مي دهند، آگاه است.
*پس همان گونه که فرمان يافته اي ايستادگي کن؛ و نيز آنان که همراهت به سوي خدا روي آورده اند ،و سرکشي مکنيد که او به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.
*و به کساني که ستم کرده اند، تمايل و اطمينان نداشته باشيد و تکيه مکنيد که آتش به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را جز خدا هيچ سرپرستي نيست، سپس ياري نمي شويد.
* و همانا موسي را با نشانه هاي خود فرستاديم که قوم خود را از تاريکي ها به سوي روشنايي بيرون آور و روزهاي خدا را به آنان يادآوري کن، بي ترديد در اين روزهاي خدا براي هر شکيباي سپاس گزاري نشانه هايي است.
* و زماني را که موسي به قومش گفت: نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد، آن گاه که شما را از فرعونيان رهايي بخشيد، که پيوسته شما را شکنجه سخت مي دادند، و پسرانتان را سر مي بريدند، و زنانتان را زنده مي گذاشتند، و در اين آزمايش بزرگي از سوي پروردگارتان بود.
*و هنگامي را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاري کنيد، قطعاً خود را بر شما مي افزايم، و اگر ناسپاسي کنيد، بي ترديد عذابم سخت است.
*و موسى گفت اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى‏ گمان خدا بى ‏نياز ستوده است.
*و ما به موسي کتاب داديم و آن را براي بني اسرائيل وسيله هدايت قرار داديم که جز مرا وکيل و کار ساز نگيريد.
*و به راستي به موسي آن گاه که نزد بني اسرائيل آمد، نه معجزه روشن داديم، بنابراين از بني اسرائيل بپرس .پس فرعون به او گفت: اي موسي! بي ترديد من تو را جادوشده مي پندارم!!
*موسي گفت: مسلماً تو مي داني اين معجزه ها را که بصيرت آور هستند، جز پروردگار آسمان ها و زمين نازل نکرده است، و اي فرعون! قطعاً من تو را هلاک شده مي پندارم.
*پس فرعون تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين برانگيزد و بيرون کند، ولي ما او و همه کساني را که با او بودند، غرق کرديم.
*و پس از فرعون به بني اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين ساکن شويد، زماني که وعده آخرت برسد، همه شما را با هم مي آوريم.
*و هنگامي را که موسي به جوان خود گفت: همواره مي روم تا به محل برخورد آن دو دريا برسم يا روزگاري طولاني به سفرم ادامه دهم، پس هنگامي که به محل برخورد دو دريا رسيدند، ماهي خود را از ياد بردند، ماهي راه خود را در دريا پيش گرفت.وقتي گذشتند، موسي به خدمت گزارش گفت: غذاي صبح گاهي ما را بياور که از اين سفرمان سختي و خستگيِ بسيار ديديم.خدمت گزارش گفت: آيا ندانستي چون کنار آن سنگ جاي گرفتيم، من ماهي را از ياد بردم و آن با وضعي شگفت انگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد که آن را به ياد داشته باشم.موسي گفت: اين همان است که ما در طلبش بوديم. پس با پي گرفتن جاي پاي خود برگشتند.پس بنده اي از بندگان ما را يافتند که او را از نزد خود رحمتي داده و از پيشگاه خود دانشي ويژه به او آموخته بوديم.موسي به او گفت: آيا من تو را پيروي کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مايه رشدي به من بياموزي؟گفت: تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي.و چگونه مي تواني بر چيزي که به آن احاطه نداري شکيبايي ورزي؟گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت، و هيچ فرماني را از تو مخالفت نخواهم کرد.گفت: اگر دنبال من آمدي، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره آن با تو آغاز سخن کنم.پس هر دو به راه افتادند تا وقتي که در کشتي سوار شدند، او شکافي در کشتي ايجاد کرد. موسي گفت: آيا آن را شکافتي تا سرنشينانش را غرق کني؟ به راستي که کاري بسيار زشت کردي!گفت: آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي؟گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگير. پس به راه افتادند تا به نوجواني برخوردند؛ پس او را کشت. موسي گفت: آيا شخص بي گناهي را بدون آنکه کسي را کشته باشد، کُشتي؟ به راستي که کاري بسيار ناپسند مرتکب شدي!گفت:آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي کني؟گفت: بعد از اين اگر چيزي از تو پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مکن از جانب من به عذر قابل قبولي رسيده اي. پس به راه افتادند تا هنگامي که به مردم شهري رسيدند، از مردمش خوراک خواستند و آنان از اينکه آن دو را مهمان کنند، خودداري کردند. پس در آن شهر، ديواري يافتند که مي خواست فرو ريزد، پس او آن را استوار کرد . موسي گفت: اگر مي خواستي براي تعمير آن ديوار، مزدي مي گرفتي.گفت: اکنون زمان جدايي ميان من و توست؛ به زودي تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي، آگاه مي کنم. اما آن کشتي، از بي نواياني بود که در دريا کار مي کردند و در برابرشان پادشاهي بود که هر کشتي سالم و بي عيبي را غاصبانه تصرف مي کرد، من خواستم معيوبش کنم .و اما نوجوان ، پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسيدم که آن دو را به طغيان و کفر بکشاند.پس خواستيم پروردگارشان پاک تر و مهربان تر از او را به آنان عوض دهد.و اما آن ديوار از دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و زيرش گنجي متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردي شايسته بود، پس پروردگارت خواست که آن دو يتيم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مِهر پروردگارت داشت بيرون آورند؛ و من اين را از پيش خود انجام ندادم. اين است تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي.
*و در اين کتاب،موسي را ياد کن، بي ترديد او انساني خالص شده و فرستاده اي پيامبر بود.
*و او را از جانب راست طور ندا کرديم، و او را در حالي که با وي راز گفتيم، مقرّب خود قرار داديم.
*و از رحمت خود برادرش هارون را که داراي مقام پيامبري بود، به او بخشيديم.
*و آيا سرگذشت موسي به تو رسيده است؟
*هنگامي که آتشي ديد، پس به خانواده اش گفت: درنگ کنيد؛ بي ترديد من آتشي ديدم شايد شعله اي از آن را برايتان بياورم يا نزد آتش راهنمايي بيابم.
*پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اي موسي!به يقين اين منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پايت بيفکن؛ زيرا تو در وادي مقدس طوي هستي.
*و من تو را برگزيدم، پس به آنچه وحي مي شود، گوش فرا دار.
*همانا! من خدايم که جز من معبودي نيست، پس مرا بپرست و نماز را براي ياد من برپا دار.
*بي ترديد قيامت که مي خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدني است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششي که مي کند، پاداش دهند.
*پس مبادا آنکه از هواي نفسش پيروي کرده و به قيامت ايمان ندارد، تو را باز دارد که هلاک مي شوي.
*و اي موسي، اينک بازگو تا چه به دست راست داري؟
*گفت: اين عصاي من است، بر آن تکيه مي زنم، و با آن برگ درختان را براي گوسفندانم فرو مي ريزم و مرا در آن نيازهاي ديگري هم هست.
*خدا فرمود: اي موسي! آن را بيفکن.پس آن را افکند، ناگهان ماري عظيم شد که به سرعت مي شتافت.
*خدا فرمود: آن را بگير و مترس که بي درنگ آن را به کيفيت اولش باز مي گردانيم.
*و دستت را در گريبانت کن تا بدون هيچ عيبي سفيد و درخشان بيرون آيد، معجزه اي ديگر است.
*تا برخي از بزرگ ترين معجزات خود را به تو نشان دهيم.
*به سوي فرعون برو؛ زيرا او سرکشي کرده است.
*گفت: پروردگارا! سينه ام را گشاده گردان،و کارم را برايم آسان ساز، و گره از زبانم بگشا.
* سخنم را بفهمند،و از خانواده ام دستياري برايم قرار ده، هارون، برادرم را
*پشتم را به او محکم کن،و او را در کارم شريک گردان،تا تو را فراوان تسبيح گوييم.
*وبسيار به يادت باشيم، بي ترديد تو به ما بينايي.
*خدا فرمود: اي موسي! به يقين خواسته ات به تو عطا شد.
*و بي ترديد يک بار ديگر هم به تو احسان کرديم.
*آن زمان که به مادرت آنچه را که بايد الهام مي شد، الهام کرديم؛که او را در صندوق بگذار، پس او را به دريا بينداز تا دريا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وي را برگيرد. و محبوبيّتي از سوي خود بر تو انداختيم تا با مراقبت کامل من پرورش يابي 
*آن گاه که خواهرت به سوي کاخ فرعون رفت، و گفت: آيا شما را به کسي که از اين نوزاد سرپرستي کند، راهنمايي کنم؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و کسي را کُشتي و ما تو را از اندوه نجات داديم، و چنان که بايد امتحانت نموديم، پس سالياني در ميان اهل مدين ماندي، سپس اي موسي! بر اساس تقدير الهي آمدي،
*و تو را براي خود ساختم
*تو و برادرت با معجزات من برويد، و درباره ذکر من سستي نورزيد.
*هر دو به سوي فرعون برويد؛ زيرا او سرکشي کرده است.
* پس با گفتاري نرم به او بگوييد، اميد است که هوشيار شود و يا بترسد 
*گفتند: پروردگارا! ما مي ترسيم که با سخت گيري و شکنجه بر ما پيشي گيرد يا بر سرکشي خود بيفزايد.
*خدا فرمود: نترسيد که من بي ترديد با شما هستم مي شنوم و مي بينم.
* بنابراين به سوي او برويد و بگوييد: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستيم، پس بني اسرائيل را با ما روانه کن و آنان را شکنجه مکن، به راستي ما از سوي پروردگارت معجزه اي آورده ايم؛ و درود بر کسي باد که از هدايت پيروي کند.
*مسلماً و يقيناً به ما وحي شده است که عذاب بر کسي است که تکذيب کند و از آن رو برگرداند.
*فرعون گفت: اي موسي! پروردگار شما دو نفر کيست؟
*گفت: پروردگار ما کسي است که به هر موجودي، آفرينش او را به وي عطا کرده، سپس هدايت نمود.
*فرعون گفت: پس حال امت هاي پيشين چگونه است؟
*موسي گفت: علم و دانش به آنان در کتابي نزد پروردگار من است، که پروردگارم نه اشتباه مي کند و نه از ياد مي برد.
*همان کسي که زمين را براي شما بستري گسترده قرار داد، و براي شما در آن راه هايي پديد آورد، و از آسمان آبي نازل کرد، پس به وسيله آن انواعي از روييدني هاي گوناگون بيرون آورديم.
*بخوريد و دام هايتان را بچرانيد، يقيناً در اين امور نشانه هايي براي صاحبان خرد است.
*شما را از زمين آفريديم، و به آن باز مي گردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم.
*و بي ترديد ما همه معجزات خود را به فرعون نشان داديم، ولي آنها را تکذيب کرد و به پذيرفتنش رضايت نداد.
*گفت: اي موسي! آيا به سوي ما آمده اي تا ما را به وسيله جادويت از سرزمينمان بيرون کني؟
*قطعاً ما جادويي مانند آن برايت مي آوريم، پس ميان ما و خودت در جايي هموار و صاف که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو، وعده گاهي قرار ده.
*موسي گفت: وعده گاه شما روز جشن است همه مردم را پيش از ظهر گرد هم مي آورند.
*فرعون برگشت و همه مكر و تدبير خود را به كار برد و به ميان آمد
*موسي به فرعون و فرعونيان گفت: واي بر شما، بر خدا دروغ نبنديدکه با عذابي شديد ريشه کن ونابودتان مي کند، و يقيناً کسي که دروغ بست، محروم و نوميد شد.
*پس فرعونيان ميان خود در کارشان نزاع و ستيز کردند و اين رازگويي را از ديگران پنهان داشتند.
*گفتند: مسلماً اين دو نفر جادوگرند، مي خواهند شما را با جادويشان از سرزمينتان بيرون کنند و آيين برتر شما را از بين ببرند.
*پس حيله و نيرنگتان را گرد آوريد، آن گاه صف کشيده بياييد که قطعاً امروز کسي کامياب است که برتري يابد.
*گفتند: اي موسي! يا تو مي افکني يا ما نخستين کسي باشيم که مي افکند؟
*گفت: بلکه شما بيفکنيد. پس ناگهان ريسمان ها و چوب دستي هايشان بر اثر جادويشان در خيال، چنان وانمود شد که با سرعت به راه افتادند.
*پس موسي در دلش ترسي احساس کرد.
*گفتيم: مترس که بي ترديد تو برتري.
*آنچه را در دست راست داري بيفکن تا همه ساخته هايشان را ببلعد؛ يقيناً آنچه را ساخته اند فقط نيرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا درآيد، پيروز نمي شود.
*پس سجده کنان به رو درافتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم.
*گفت: آيا پيش از آنکه به شما اذن دهم، به او ايمان آورديد؟ يقيناً او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس بي ترديد دست ها و پاهايتان را يکي از راست و يکي از چپ قطع خواهم کرد، و شما را بر تنه هاي درخت خرما خواهم آويخت تا کاملاً بدانيد که کدام يک از ما عذابش سخت تر و پايدارتر است؟!
*گفتند: ما هرگز تو را بر دلايل روشني که به سوي ما آمده و بر آنکه ما را آفريد، ترجيح نمي دهيم؛ پس هر حکمي را که مي تواني صادر کن، تو فقط در اين زندگي دنيا مي تواني حکم کني.
*بي ترديد ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا خطاهايمان و آن جادويي که ما را به آن واداشتي بر ما بيامرزد؛ وخدا بهتر وپايدارتر است.
*مسلماً کسي که گنهکار به پيشگاه پروردگارش بيايد، دوزخ براي اوست که در آن نه مي ميرد و نه زندگي مي کند.
*و کساني که مؤمن بيايند در حالي که کارهاي شايسته انجام داده اند، براي آنان برترين درجات است.
* بهشت هاي پايداري است که از زيرِ آن نهرها جاري است که در آن جاودانه اند؛ و اين است پاداش کساني که خود را پاک کرده اند.
*و همانا به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت بده، و براي آنان راهي خشک در دريا قرار ده که نه از رسيدن فرعونيان بترسي و نه از غرق شدن بهراسي.
*پس فرعون با لشکريانش آنان را دنبال کرد، و دريا آنان را فروگرفت، چه فروگرفتني!
*و فرعون، قومش را گمراه کرد و راهنمايي ننمود.
*اي بني اسرائيل! به راستي شما را از دشمنتان نجات داديم، و با شما در جانب راست طور وعده گذاشتيم و ترنجبين و مرغ بريان را بر شما نازل کرديم، از خوردني هاي پاکيزه که روزي شما نموديم، بخوريد و در آن از حدود الهي تجاوز نکنيد که خشم من بر شما فرود آيد، و کسي که خشم من بر او فرود آيد، يقيناً هلاک شده است.
*و مسلماً من آمرزنده کسي هستم که توبه کرد و ايمان آورد و کار شايسته انجام داد، سپس در راه مستقيم پايداري و استقامت ورزيد.
* اي موسي! چه چيز تو را شتابان کرد که قبل از قوم خود پيشي گرفتي؟
*گفت: پروردگارا! من به سوي تو شتافتم تا خشنود شوي. آنان گروهي هستند که اينک به دنبال من مي آيند.
*گفت: اي موسي! ما به راستي قوم تو را پس از آمدن تو امتحان کرديم و سامري آنان را گمراه کرد.
*پس موسي خشمگين و اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: اي قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعده اي نيکو نداد؟ آيا زمان آن وعده بر شما طولاني آمد يا خواستيد که خشمي از پروردگارتان بر شما فرود آيد که با وعده من مخالفت کرديد؟!
*گفتند: ما با اراده خود با وعده تو مخالفت نکرديم، بلکه ما را وادار کردند که بارهايي سنگين از زيور و زينت اين قوم را حمل کنيم، پس آنان را انداختيم و به همين صورت سامري هم در آتش انداخت.
*پس براي آنان مجسمه گوساله اي که صداي گاو داشت بيرون آورد، آن گاه گفتند: اين معبود شما و معبود موسي است که فراموش کرد.
*پس آيا درک نمي کنند که پاسخي به آنان نمي دهد و مالک و صاحب اختيار هيچ سود و زياني براي آنان نيست؟!
*و به راستي هارون پيش از اين به آنان گفته بود: اي قوم من! شما به وسيله اين گوساله مورد امتحان قرار گرفته ايد، و بي ترديد پروردگارتان رحمان است، بنابراين از من پيروي کنيد و فرمانم را اطاعت نماييد.
*گفتند: ما همواره بر پرستيدن گوساله باقي مي مانيم تا موسي به سوي ما باز گردد.
*گفت: اي هارون! وقتي ديدي آنان گمراه شدند چه چيز تو را مانع شد،از اينکه مرا پيروي کني؟ آيا از فرمان من سرپيچي کردي؟
*گفت: اي پسر مادرم! نه ريش مرا بگير و نه سرم را، من ترسيدم که بگويي: ميان بني اسرائيل تفرقه و جدايي انداختي و سفارش مرا رعايت نکردي.
*گفت: اي سامري! سبب کار تو چه بود؟
*گفت: من به حقايق و اسراري آگاه شدم که آنان آگاه نشدند، پس اندکي از دانش و اسرار رسول را گرفتم و آن را دور انداختم ؛ و اين گونه نفس من در نظرم آراست.
* گفت: پس برو، يقيناً کيفر تو در زندگي اين است که به من دست نزنيد؛ و تو را وعده گاهي است که هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و به معبودت که همواره ملازمش بودي نگاه کن که حتماً آن را در آتش بسوزانيم، سپس سوخته اش را در دريا مي پاشيم.
*معبود شما فقط خداي يکتاست که جز او معبودي نيست، دانش او همه چيز را فرا گرفته است.
*يقيناً به موسي و هارون جداکننده و نور و مايه يادآوري براي پرهيزکاران عطا کرديم.
* همانان که در پنهاني از پروردگارشان مي ترسند و از قيامت هم بيمناکند.
*و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مي برند.
*سپس موسي و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلي روشن فرستاديم،به سوي فرعون و سران و اشراف قومش، پس تکبّر ورزيدند؛ و آنان قومي برتري جو بودند.
*و گفتند: آيا به دو بشري که مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالي که قوم آن دو بردگان ما هستند؟
*در نتيجه هر دو را تکذيب کردند و از هلاک شدگان شدند.
*همانا ما به موسي کتاب داديم، تا آنان هدايت شوند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار و کمک قرار داديم.
*پس گفتيم: هر دو به سوي گروهي که آيات ما را تکذيب کردند، برويد.در نتيجه آنان را به شدت درهم کوبيده و هلاک کرديم.
*هنگامي را که پروردگارت موسي را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان.
*قوم فرعون آيا نمي پرهيزيد؟!
*گفت: پروردگارا! به راستي مي ترسم مرا تکذيب کنند،
*و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست هارون نيز رسالت ده 
*و آنها بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند
*گفت: اين چنين نيست پس شما دو نفر معجزات ما را ببريد که يقيناً ما همراه شما شنونده هستيم 
*بنابراين خود را به فرعون برسانيد و بگوييد: يقيناً ما فرستاده پروردگار جهانيانيم.
*با اين وصف، بني اسرائيل را با ما بفرست.
*[فرعون]گفت: آيا ما تو را در کودکي در ميان خود نپرورانديم، و سالياني چند از عمر خود در ميان ما درنگ نکردي؟
*و آن کارت را که کردي، کردي در حالي که از ناسپاسان بودي.
*گفت: آن را در آن زمان در حالي انجام دادم که بي خبر از اين واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطي کشته مي شود.]
*چون از شما ترسيدم از دستتان گريختم، پس پروردگارم به من حکمت بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد.
*آيا اينکه بني اسرائيل را به بردگي گرفته اي نعمتي است که منتش را بر من مي نهي؟!
*فرعون گفت: پروردگار جهانيان چيست؟
*گفت: اگر باور مي کنيد همان پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست.
* به افراد پيرامونش گفت: آيا نمي شنويد
*گفت: پروردگار شما وپروردگار پدران پيشين شماست.
*گفت: اين پيامبرتان که به سوي شما فرستاده اند، حتماً مجنون است!
*گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آنهاست، اگر مي انديشيد.
*گفت: اگر معبودي جز من بگيري، قطعاً تو را از زندانيان قرار خواهم داد.
*گفت: حتي اگر نشانه آشكاري براي رسالتم براي تو بياورم ؟
*گفت: اگر راستگويي آن را بياور.
*پس عصايش را انداخت و ناگهان اژدهايي حقيقي نمايان شد،
*و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
*به سران و اشراف پيرامونش گفت: يقيناً اين جادوگري بسيار ماهر و داناست!
*مي خواهد با جادويش شما را از سرزمينتان بيرون کند، پس شما چه نظر مي دهيد؟
*گفتند: کار او و برادرش را به تأخير انداز و گروهي گردآورنده را به شهرها روانه کن،
*تا هر جادوگر کاردان بسيار دانايي را نزد تو آورند.
*پس همه جادوگران را در وعده گاه روزي معين گرد آوردند،
*و به همه مردم گفتند: آيا شما هم اجتماع خواهيد کرد؟
*به اميد آنکه اگر جادوگران پيروز شدند، از آنان پيروي کنيم.
*پس هنگامي که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم، حتماً براي ما پاداشي شايسته خواهد بود؟
*گفت: آري، و در آن صورت مسلماً از مقربان خواهيد شد.
*موسي به جادوگران گفت: بيفکنيد آنچه را قصد داريد، بيفکنيد.
*پس ريسمان ها و عصاهايشان را افکندند، و گفتند: به عزت فرعون سوگند که به راستي ما به طور مسلّم پيروزيم.
*پس موسي عصايش را افکند، ناگاه آنچه را جادوگران با نيرنگ ساخته بودند، بلعيد.
*پس جادوگران به سجده افتادند.
*گفتند: ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
*پروردگار موسي و هارون.
*فرعون گفت: پيش از آنکه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، حتماً او بزرگ شماست که جادوگري را به شما آموخته است، پس به زودي خواهيد دانست که مسلماً دست ها و پاهاي شما را يکي از راست و يکي از چپ قطع خواهم کرد، و يقيناً همه شما را به دار خواهم آويخت.
* گفتند: هيچ زيان و باکي نيست، يقيناً ما به سوي پروردگارمان باز مي گرديم،
*قطعاً ما اميدواريم که چون نخستين ايمان آورندگان بوديم، پروردگارمان خطاهاي ما را بيامرزد.
*و به موسي وحي کرديم که بندگان مرا شبانه کوچ بده که حتماً دشمنان از پي شما خواهند آمد.
*پس فرعون گروهي گردآورنده را به شهرها فرستاد
*مسلماً اينان گروهي اندکند،
* و همانا ما را همواره به خشم مي آورند،
*و ما گروهي هوشيار و آماده باش و مهياي دفاعيم.
*پس ما آنان را از باغ ها و چشمه سارها بيرون کرديم.
*واز گنج ها ومکان هاي نيکو
*آري، اين چنين كرديم و بني اسرائيل را وارث آنها ساختيم.
*فرعونيان هنگام طلوع آفتاب آنان را دنبال کردند.
*چون آن دو گروه يکديگر را ديدند، اصحاب موسي گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهيم افتاد.
*موسي گفت: اين چنين نيست، بي ترديد پروردگارم با من است، و به زودي مرا هدايت خواهد کرد.
*پس به موسي وحي کرديم که عصايت را به اين دريا بزن. پس از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهي بزرگ بود.
*و آن گروه ديگر را به دريا نزديک کرديم،
*و موسي و هر که با او بود، همه را نجات داديم.
*آن گاه آن گروه ديگر را غرق کرديم.
*بي ترديد در اين سرگذشت عبرتي بزرگ وجود دارد، و بيشترشان مؤمن نبودند.
*هنگامي را که موسي به خانواده اش گفت: به راستي من آتشي را از دور ديدم، به زودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا از آن شعله اي برگرفته به شما مي رسانم تا خود را گرم کنيد،
*پس هنگامي که نزد آن آمد، ندا رسيد که پربرکت باد آنکه در آتش است و آنکه پيرامون آن است، و منزّه و پاک است خدا که پروردگار جهانيان است.
*اي موسي! يقيناً منم خداي تواناي شکست ناپذير و حکيم،
*و عصايت را بيفکن. پس وقتي آن را ديد که تند و شتابان حرکت مي کند، گويا ماري باريک و تيزرو است، پشت کنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. اي موسي! نترس که پيامبران نزد من نمي ترسند،
*مگر کسي که ستم کند؛ سپس بدي را به نيکي تبديل نمايد، که من غفور و رحيمم!
*و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه‏ اي است که تو با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند!
*هنگامي که معجزات روشن ما به سويشان آمد، گفتند: اين جادويي آشکار است.
*و آنها را در حالي که باطنشان به الهي بودن آن معجزات يقين داشت، ستمکارانه وبرتري جويانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!
*بخشي از سرگذشت موسي و فرعون را براي مردمي که ايمان مي آورند به حق و راستي بر تو مي خوانيم.
*همانا فرعون برتري جويي و سرکشي کرد و مردمش را گروه گروه ساخت، در حالي که گروهي از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر مي بريد، و زنانشان را زنده مي گذاشت؛ بي ترديد او از مفسدان بود.
*و ما مي خواستيم به آنان که در آن سرزمين به ناتواني و زبوني گرفته شده بودند، نعمت هاي باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان گردانيم.
*و براي آنان در آن سرزمين، زمينه قدرت و حکومت آماده کنيم، و به فرعون و هامان و سپاهشان که از ايشان اند چيزي را که از آن هراسناک و در حذر بودند نشان دهيم.
*و به مادر موسي الهام کرديم که او را شير بده، پس هنگامي که بر او بترسي به دريايش انداز، و مترس و غمگين مباش که ما حتماً او را به تو باز مي گردانيم، و او را از پيامبران قرار مي دهيم.
*پس خاندان فرعون او را گرفتند تا سرانجام، دشمنشان و مايه اندوهشان شود. مسلماً فرعون و هامان و سپاهيان آن دو خطاکار بودند؛
*و همسر فرعون گفت: براي من و تو مايه شادماني و خوشحالي است، او را نکشيد، اميد است ما را سود دهد، يا وي را به فرزندي خود بگيريم. ولي آنان آگاه نبودند 
*و قلب مادر موسي تهي شد . اگر قلبش را محکم و استوار نکرده بوديم تا از باورکنندگان وعده ما باشد، به درستي که نزديک بود آن را فاش کند،
*و به خواهر موسي گفت: او را پي گيري کن. پس او موسي را از دور ديد در حالي که خاندان فرعون درک نمي کردند.
*پس او را به مادرش برگردانيم تا خوشحال و شادمان شود و اندوه نخورد و بداند که حتماً وعده خدا حق است، ولي بيشتر مردم نمي دانند.
*چون به توانايي خود رسيد و رشد و کمال يافت، به او حکمت و دانش داديم؛ و اين گونه نيکوکاران را پاداش مي دهيم.
*و به شهر وارد شد در حالي که اهل آن بي خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا يافت که با هم زد و خورد مي کردند، اين يک از پيروانش، و آن ديگر از دشمنانش، آنکه از پيروانش بود از موسي بر ضد کسي که از دشمنانش بود درخواست ياري کرد، پس موسي مشتي به او زد و او را کشت، گفت: اين از عمل شيطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمني اش آشکار است.
*گفت: پروردگارا! به خود ستم کردم و آمرزشت را نصيب من فرما. پس خدا او را آمرزيد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
*گفت: پروردگارا! به خاطر قدرت و نيرويي که به من عطا کردي، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم شد.
*پس در آن شهر با حالت بيم و نگراني صبح کرد، در حالي که انتظار مي کشيد؛ پس ناگهان ديد آنکه ديروز از او ياري خواسته بود، دوباره وي را به فريادرسي مي خواند،گفت: همانا تو گمراهي آشکار هستي،
*هنگامي که خواست با کسي که دشمن هر دوي آنان بود به سختي برخورد کند گفت: اي موسي! آيا مي خواهي مرا بکشي چنان که ديروز يک نفر را کشتي؟ تو مي خواهي در اين سرزمين فقط ياغي و سرکش باشي، ونمي خواهي از مصلحان به شمار آيي!
*و مردي از دورترين شهر شتابان آمد گفت: اي موسي! اشراف و سران درباره تو مشورت مي کنند که تو را بکشند! بنابراين بيرون برو که يقيناً من از خيرخواهان توام.
*پس موسي ترسان و نگران در حالي که انتظار مي کشيد از شهر بيرون رفت،گفت: پروردگارا! مرا از اين مردم ستمکار نجات بده.
*هنگامي که به سوي مدين روي آورد، گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست راهنمايي کند.
*هنگامي که به آب مدين رسيد، گروهي از مردم را بر آن يافت که دام هايشان را آب مي دادند، و غير آنان دو زن را ديد که بازمي دارند؛ گفت: چه چيزي شما را بر بازداشتن وا مي دارد؟ گفتند: ما آب نمي دهيم تا شبانان برگردانند و پدر ما پيري کهنسال است
*پس دام هايشان را آب داد، سپس به سوي سايه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خير بر من نازل مي کني، نيازمندم.
*پس يکي از آن دو در حالي که با حالت شرم و حيا گام برمي داشت، نزد او آمد گفت: پدرم تو را مي طلبد تا پاداش اينکه ما را آب دادي به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بيان کرد، گفت: ديگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات يافتي.
*يکي از آن دو زن گفت: اي پدر! او را استخدام کن؛ زيرا بهترين کسي که استخدام مي کني آن کسي است که نيرومند و امين باشد
*گفت: مي خواهم يکي از اين دو دخترم را به نکاح تو درآورم به شرط آنکه هشت سال اجير من باشي، و اگر ده سال را تمام کردي، اختيارش با خود توست ، و من نمي خواهم بر تو سخت گيرم، و به خواست خدا مرا از شايستگان خواهي يافت.
*گفت: اين قرارداد ميان من و تو باشد، هر يک از اين دو مدت را به پايان برم هيچ تعدّي و ستمي بر من نيست، و خدا بر آنچه مي گوييم، نگهبان و وکيل است.
*چون موسي آن مدت را به پايان برد و با خانواده اش رهسپار شد، از جانب طور آتشي ديد، به خانواده اش گفت: درنگ کنيد که من آتشي ديدم، شايد خبري از آن براي شما بياورم يا پاره اي از آتش را مي آورم تا گرم شويد.
*چون نزد آن آمد، از جانب راست آن وادي در آن جايگاه مبارک از آن درخت ندا رسيد که اي موسي! يقيناً منم خدا پروردگار جهانيان،
*و عصايت را بيفکن. پس وقتي آن را ديد که تند و سريع حرکت مي کند، گويا ماري باريک و تيزرو است، پشت کنان گريخت و به پشت سر برنگشت. اي موسي! پيش آي و مترس، بي ترديد تو در اماني،
*دستت را در گريبانت ببر تا بدون هيچ عيبي سفيد و درخشان بيرون آيد، و براي ترسي که دچارش شده اي دو دستت را بر سينه بگذار، پس اين دو معجزه از ناحيه پروردگار توست به سوي فرعون و اشراف و سران او که همواره مردمي نافرمان هستند.
*گفت: پروردگارا! من يک نفر از آنان را کشته ام، مي ترسم مرا بکشند،
*و برادرم هارون زبانش از من گوياتر است، پس او را همراه من بفرست که ياور و دستيارم باشد تا مرا تصديق کند؛ زيرا مي ترسم تکذيبم کنند.
*گفت: به زودي قدرت و نيرويت را به وسيله برادرت افزون کنم، و براي هر دوي شما به خاطر معجزات ما قدرتي قرار مي دهم که آنان به شما دست نيابند، شما و آنان که از شما پيروي کنند، پيروزيد.
*پس هنگامي که موسي آيات روشن ما را براي آنان آورد، گفتند: اين جز جادويي ساختگي و دروغين نيست، و ما اين را از پدران پيشين خود نشنيده ايم 
*و موسي گفت: پروردگارم به کسي که از نزد او هدايت آورده و به کسي که سرانجام نيک براي اوست داناتر است؛ بي ترديد ستمکاران پيروز نمي شوند.
*و فرعون گفت: اي اشراف و سران ! من براي شما هيچ معبودي جز خود نمي شناسم، پس اي هامان! برايم بر گِل آتش بيفروز، پس برايم برجي بلند بساز شايد بر معبود موسي آگاهي و اطلاع يابم، و البته من او را از دروغگويان مي پندارم.
*او و سپاهيانش به ناحق در زمين سرکشي و تکبّر کردند، و پنداشتند که آنان را به سوي ما بازنمي گردانند،
*پس او و سپاهيانش را گرفتيم و در دريا افکنديم؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟
*و آنان را پيشواياني که دعوت به آتش مي کنند قرار داديم، و روز قيامت ياري نمي شوند،
*و آنان را در اين دنيا با لعنت بدرقه کرديم، و روز قيامت از زشت رويان از رحمت خدايند،
*و پس از آنکه اقوام پيشين را هلاک کرديم، به موسي کتاب داديم که براي مردم وسيله بينايي و هدايت و رحمتي بود، تا متذکّر و هوشيار شوند.
*تو در جانب غربي حضور نداشتي هنگامي که ما امر نبوّت موسي را به انجام رسانديم، و از شاهدان نبودي.
*ولي ما ملت هايي را پديد آورديم، پس روزگار درازي بر آنان گذشت . و تو در ميان مردم مدين ساکن نبودي تا نشانه هاي ما را بر اينان بخواني، ولي ما بوديم که تو را به پيامبري فرستاديم 
*و زماني که ما موسي را ندا داديم، تو در ناحيه طور نبودي ولي به سبب رحمتي از پروردگارت تا به مردمي که پيش از تو بيم دهنده اي براي آنان نيامده بود، بيم دهي تا متذکّر و هوشيار شوند.
*و اگر نه آن بود که به سبب گناهاني که مرتکب شدند عذابي به آنان برسد، پس بگويند: پروردگارا! چرا پيامبري به سوي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي کنيم و از مؤمنان باشيم 
*پس هنگامي که حق از سوي ما براي آنان آمد گفتند: چرا مانند آنچه به موسي دادند به او نداده اند؟ آيا پيش از اين به آنچه به موسي داده شد، کفر نورزيدند؟! گفتند: [اين تورات و قرآن] دو جادويند که پشتيبان يکديگرند!! و گفتند: ما منکر هر دو هستيم!!
*بگو: اگر راست مي گوييد کتابي از نزد خدا بياوريد که هدايت کننده تر از اين دو باشد تا آن را پيروي کنم.
*و قارون و فرعون و هامان را [نيز نابود کرديم]. و همانا موسي براي آنان دلايل روشن آورد، پس آنان در زمين تکبّر و سرکشي کردند، ولي پيشي گيرنده نبودند
*و به راستي ما به موسي کتاب داديم، پس تو در دريافت کتاب هيچ ترديدي نداشته باش، و آن را براي بني اسرائيل هدايت قرار داديم،
*و برخي از آنان را چون صبر کردند و همواره به آيات ما يقين داشتند، پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کردند.
*يقيناً پروردگارت روز قيامت، خود ميان آنان درباره آنچه همواره در آن اختلاف مي کردند، داوري خواهد کرد.
* اي اهل ايمان! مانند کساني نباشيد که موسي را آزار دادند و خدا او را از آنچه درباره او مي گفتند، پاک و مبرّا ساخت، و او نزد خدا آبرومند بود.
*و به راستي ما به موسي و هارون نعمت داديم،
*و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
*و آنان را ياري داديم در نتيجه پيروز شدند،
*و هر دو را کتاب بسيار روشنگر عطا کرديم،
*وبه راه راست هدايتشان نموديم،
*و در ميان آيندگان براي هر دو نفر نام نيک به جا گذاشتيم.
*سلام بر موسي و هارون.
*ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،
*پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون که از تمام ابزار حاکميت برخوردار بودند انکار کردند؛
*و به راستي موسي را با معجزات خود و برهاني آشکار فرستاديم،
*به سوي فرعون و هامان و قارون، ولي گفتند: جادوگري بسيار دروغگوست!
*هنگامي که حق را از سوي ما براي آنان آورد، گفتند: پسران کساني را که با موسي ايمان آورده اند، بکشيد، و زنانشان را زنده بگذاريد. ولي نيرنگ و نقشه کافران جز در بيراهه و گمراهي نيست.
*فرعون گفت: مرا بگذاريد تا موسي را بکشم و او پروردگارش را بخواند، چون من مي ترسم دين شما را تغيير دهد، يا در اين سرزمين فساد و تباهي به بار آورد!
*و موسي گفت: من از هر متکبر سرکشي که به روز حساب ايمان ندارد به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي برم.
*و مرد مؤمني از خاندان فرعون که ايمانش را پنهان مي داشت، گفت: آيا مردي را مي کشيد که مي گويد: پروردگار من خداست؟ و بي ترديد از سوي پروردگارتان براي شما دلايل روشني آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخي از عذاب هايي که به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد؛ زيرا خدا کسي را که اسراف کار و بسيار دروغگوست، هدايت نمي کند.
*اي قوم من! امروز فرمانروايي و حکومت براي شماست که در اين سرزمين پيروز هستيد، ولي اگر عذاب خدا به سوي ما آيد، چه کسي ما را ياري خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را مي بينم به شما ارائه نمي کنم، و شما را جز به راه راست هدايت نمي کنم.
*آن مرد با ايمان گفت: اي قوم من، من بر شما از روزي همانند روز اقوام پيشين ميترسم!
*چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کساني که پس از آنان بودند؛ و خدا ستمي بر بندگان نمي خواهد
*و اي قوم من! بي ترديد من از روزي که مردم يکديگر را ندا مي دهند بر شما مي ترسم؛
*روزي که پشت کنان از اين سو به آن سو فرار مي کنيد شما را هيچ نگه دارنده اي نيست؛ و هر که را خدا گمراه کند، او را هيچ هدايت کننده اي نخواهد بود.
*و فرعون گفت: اي هامان! براي من بنايي بسيار بلند بساز شايد به وسايلي برسم،
*وسايل آسمان ها تا از خداي موسي آگاه شوم هر چند موسي را دروغگو مي پندارم. و اين گونه براي فرعون زشتي کردارش آراسته شد و از راه خدا باز ماند، و نيرنگ و نقشه فرعون جز در زيانکاري و نابودي نبود.
*و آن مرد مؤمن گفت: اي قوم من! از من پيروي کنيد تا شما را به راه راست هدايت کنم.
*اي قوم من! اين زندگي دنيا فقط کالايي بي ارزش و زودگذر است، و بي ترديد آخرت سراي هميشگي و پايدار است.
*هر که بدي کند جز به مانند آن کيفر نيابد، و از مردان يا زنان کساني که کار شايسته انجام دهند در حالي که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآيند و در آن بي حسابْ روزي يابند.
*اي قوم من! چرا من شما را به سوي رهايي مي خوانم، و شما مرا به آتش مي خوانيد؟!
*مرا مي خوانيد که به خداي يگانه کافر شوم و بر پايه جهالت و ناداني، و بدون دانش و معرفت که روشنگر حقايق است چيزي را شريک او قرار دهم! و من شما را به تواناي شکست ناپذير و بسيار آمرزنده مي خوانم.
*ثابت و يقيني است اينکه آنچه مرا به سويش مي خوانيد براي او در دنيا و آخرت حقّ ادعا نيست، و اينکه بازگشت ما به سوي خداست، و اينکه اسراف کاران اهل آتش اند.
*پس به زودي آنچه را مي گويم متوجّه خواهيد شد، و من کارم را به خدا وامي گذارم؛ زيرا خدا به بندگان بيناست.
*پس خدا او را از آسيب هاي آنچه بر ضد او نيرنگ مي زدند، نگه داشت و عذاب سختي فرعونيان را احاطه کرد.
* آتش است که صبح و شام بر آن عرضه مي شوند، و روزي که قيامت برپا شود فرعونيان را در سخت ترين عذاب در آوريد.
*محققاً ما به موسي هدايت عطا کرديم و کتاب را به بني اسرائيل به ميراث داديم؛
*کتابي که براي خردمندان مايه هدايت و تذکر است.
*صبر و شكيبائي پيشه كن كه وعده خدا حق است و براي گناهت استغفار نما و تسبيح و حمد پروردگارت را هر صبح و شام بجا آور.
*به يقين ما به موسي کتاب عطا کرديم پس در آن اختلاف شد ، و اگر از سوي پروردگارت فرماني پيشي نگرفته بود، بي ترديد ميانشان حکم شده بود؛ و اينان هم نسبت به قرآن در ترديدي سخت هستند.
*از دين آنچه را به نوح سفارش کرده بود، براي شما تشريع کرد و آنچه را به تو وحي کرديم؛ و آنچه ابراهيم و موسي و عيسي را به آن توصيه نموديم که دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد. بر مشرکان ديني که آنان را به آن مي خواني گران است. خدا هر کس را بخواهد به سوي دين جلب مي کند، و هر کس را که به سوي او بازگردد هدايت مي کند،
*و به راستي ما موسي را با نشانه هاي خود به سوي فرعون و سران و اشراف قومش فرستاديم، پس گفت: من فرستاده پروردگار جهانيانم؛
*نهايتاً چون معجزه هاي ما را براي آنان آورد ناگاه آنان به آنان مي خنديدند.
*ما هيچ معجزه اي را به آنان نشان نمي داديم مگر آنکه از مشابهش بزرگ تر بود، و آنان را به عذاب دنيايي گرفتار کرديم، باشد که بازگردند.
*و گفتند: اي جادوگر! پروردگارت را بر پايه عهدي که با تو کرده براي ما بخوان، که بي ترديد ما هدايت خواهيم يافت.
*هنگامي که عذاب را از آنان برطرف مي کرديم، ناگاه پيمان مي شکستند.
*و فرعون در ميان قومش ندا داد: گفت: اي قوم من! آيا حکومت و پادشاهي مصر ويژه من نيست و اين نهرها از زير من به فرمان من روان نيستند؟ آيا نمي بينيد؟!
*مگر نه اين است که من از اين کسي که خوار و بي مقدار است و نمي تواند روشن و گويا سخن گويد، بهترم؟
*پس چرا دستبندهاي زرين و طلا بر او آويخته نشده است؟ يا چرا فرشتگاني همراه او نيامده اند؟
*پس او قومش را سبک مغز شمرد در نتيجه از او اطاعت کردند؛ زيرا آنان مردمي فاسق و نافرمان بودند.
*چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتيم، پس همه را غرق کرديم.
*در نتيجه آنان را پيشگامان و عبرتي براي آيندگان قرار داديم.
*و چون فرزند مريم مثل زده شد، ناگهان قوم تو نسبت به آن به مسخره و خنده فرياد برداشتند،
*و گفتند: آيا معبودان ما بهترند يا او. آنان اين مقايسه را به عنوان مثل براي تو نزدند مگر از روي جدال بي منطق و ستيزه جويي ، بلکه اينان گروهي ستيزه جو هستند.
*او نبود جز بنده اي که به او نعمت عطا کرديم و وي را براي بني اسرائيل نشانه اي بزرگ قرار داديم 
*و ما اگر بخواهيم برخي از شما را در زمين فرشتگاني قرار مي دهيم که جانشين باشند.
*و همانا پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم، و پيامبري بزرگوار براي آنان آمد،
*که بندگان خدا را به من واگذاريد؛ زيرا من براي شما فرستاده اي امينم.
*و در برابر خدا تکبّر نکنيد که من براي شما دليلي روشن آورده ام.
*و من به پروردگارم و پروردگار شما از اينکه مرا سنگسار کنيد پناه مي برم؛
*و اگر به من ايمان نمي آوريد کناره گيري کنيد.
*پس پروردگارش را خواند که اينان قومي گناهکارند.
*بندگانم را شبانه حرکت ده؛ زيرا شما مورد تعقيب هستيد،
*و دريا را با راه هاي گشاده پشت سر بگذار ؛ زيرا آنان سپاهي محکوم به غرق شدن هستند.
*چه بسيار بوستان ها و چشمه ساراني که آنان بر جاي گذاشتند،
*و کشتزار و جايگاه هاي نيکو و باارزش،
*و نعمت هايي که با آسايش و خوشي از آن برخوردار بودند.
*چنين بود و ما همه آنها را به قومي ديگر به ميراث داديم.
*پس نه آسمان برآنان گريست و نه زمين و مهلت نيافتند.
*همانا ما بني اسرائيل را از آن عذاب خوارکننده نجات داديم.
*از فرعون که متکبري سرکش از زمره اسراف کاران بود،
*و آنان را از روي آگاهي بر جهانيان برگزيديم؛
*و به آنان از آيات و معجزات آنچه را که در آن آزمايشي آشکار بود، عطا کرديم.
*اينان با اصرار مي گويند:
*پايان زندگي جز همين مرگ نخستين نيست و ما برانگيخته نخواهيم شد.
*اگر راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد
*و هنگامي که گروهي از جن را به سوي تو متوجه کرديم که قرآن را بشنوند، پس وقتي که نزد قرائت آن حاضر شدند، گفتند: خاموش باشيد. پس چون قرائت پايان يافت به سوي قومشان در حالي که گفتند: بيم دهنده بودند، بازگشتند. شنيديم که
*اي قوم ما! به راستي ما کتابي را شنيديم که پس از موسي نازل شده است، تصديق کننده همه کتاب هاي پيش از خود است، به سوي حق و به سوي راه راست هدايت مي کند.
*پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود را تكذيب كردند.
*و نيز قوم عاد و فرعون و برادران لوط،
*و اصحاب ايکه و قوم تُبّع همگي پيامبران را تکذيب کردند، پس تهديدم بر آنان محقق و ثابت شد.
*و در مورد موسى، آنگاه كه او را با حجتى آشكار به سوى فرعون فرستاديم‏
*پس فرعون با سپاهيانش روي گرداندند و گفت: يا جادوگر است يا ديوانه!
*در نتيجه او و سپاهيانش را گرفتيم و به دريا افکنديم، در حالي که مستحقّ سرزنش بود.
*و همانا براي فرعونيان بيم دهندگان آمدند.
* اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم گرفتن شخصي قدرتمند و توانا.
*آيا کافران شما از اقوامي(عاد،ثمود،لوط،قوم نوح) که برشمرديم، بهتر و برترند يا براي شما در کتاب هاي آسماني امان نامه اي هست
*يا مي گويند: ما گروهي متحد و پشتيبان يکديگريم
*جمعشان به زودي شكست مي‏خورد و پا به فرار مي‏گذارند.
*بلکه وعده گاهشان قيامت است، و قيامت هولناک تر و تلخ تر است.
*و هنگامي را که موسي به قومش گفت: اي قوم من! چرا مرا مي آزاريد در حالي که مي دانيد من فرستاده خدا به سوي شما هستم؟ پس هنگامي که منحرف شدند، خدا هم دل هايشان را منحرف کرد، و خدا مردم فاسق را هدايت نمي کند.
*و خدا براي مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامي که گفت: پروردگارا! براي من نزد خودت خانه اي در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهايي بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده.
*و فرعون و کساني که پيش از او بودند و مردم شهرهاي زير و رو شده مرتکب گناهان بزرگ شدند،
* و فرستاده پروردگارشان را نافرماني کردند و خدا هم آنان را به عذابي سخت گرفت.
*تا آن را براي شما مايه تذکر و بيداري قرار دهيم و گوش شنوا آن را حفظ کند.
*ما پيامبري که گواه بر شماست، به سويتان فرستاديم، همان گونه که به سوي فرعون، رسولي فرستاديم؛
*پس فرعون از آن رسول نافرماني کرد، پس او را به عذابي سخت گرفتيم.
*اگر امروز کفر بورزيد، پس چگونه خود را روزي که کودکان را پير مي کند، حفظ مي نماييد؟!
*آيا سرگذشت موسي به تو رسيده است؟
*هنگامي که پروردگارش او را در وادي مقدس طوي ندا داد
*که به سوي فرعون برو؛ زيرا که طغيان کرده است.
*پس به او بگو: مي خواهي پاک و پاکيزه شوي؟
*من تو را به سوي پروردگارت راهنمايي مي کنم تا از او بترسي
*پس آن معجزه بزرگ تر را به او نشان داد.
*ولي تکذيب کرد و سرپيچي نمود.
*سپس پشت كرد و پيوسته تلاش ‍ نمود.
*و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود.
*و گفت: من پروردگار بزرگ تر شما هستم.
*پس خدا هم او را به عذاب آخرت و دنيا دچار ساخت.
*بي ترديد در اين سرگذشت براي کسي که بترسد عبرتي است.
*آيا خبر آن سپاهيان به تو رسيده است؟
*فرعون و ثمود
*بلكه كافران پيوسته مشغول تكذيب حق اند.
*و خدا از همه سو بر آنان احاطه دارد.
*و با فرعون نيرومند که داراي ميخ هاي شکنجه بود؟
*همانان که در شهرها، طغيان وسرکشي کردند؟
*و در آنها فساد وتباه کاري فراواني به بار آوردند؟
*پس پروردگارت تازيانه عذاب هاي گوناگون را بر آنان فرو ريخت.
*بي ترديد پروردگارت در کمين گاه است؛
 
+ نوشته شده در سه شنبه 30 مرداد 1397برچسب:قرآن,حضرت موسی,فرعون,مصر,بنی اسرائیل,گوساله پرستی,کتاب,تورات,کوه طور,عصای موسی,اژدها,جادوگران,هارون,برادر موسی,شهر مدین, ساعت 11:46 توسط آزاده یاسینی